ارسال شده در پنج شنبه 28 شهريور 1390برچسب:دختر,کچل,خوشگل,, - 2:28
گـیـسـوان را من تراشـیـدم ز بـن ------ تا بیـارد بهـر بخــت من شگـون
مانده ام در حسرت یک خواستـگار
ترسم از بی شـوهـری گـردم تـلـف ------ بر دهـانـم آید از انـدوه کـف
آن همه آرایـش و رنگ و لعـاب ------ زلفِ مـشـکی یا بلـونـد چون جـوی آب
بی اثر بودش برای دلـبـری ------ می زدم این سوی و آن سو هر دری
هیچ کس من را برای مــن نخواست ------ طـرز فـکر و شـخـص ِمن ارزش نداشت
لـیک زیـن پـس هـر که میخواهـد مـرا ------ چـون بریـتـنـی، تـاس می یابـد مـرا
تا ابـد بی درد سـر هـستم رهــا ------ بـا شـهامــت کـلّـه ام را می تراش
دیگر از اِرشـاد گـشت و روسـری ------ خرج ِشامـپو، رنـگ مـو یا مـش گری
انتظار وانتظار وانتظار
انتظار و انتظار و انتظار
نظرات شما عزیزان: